نظریۀ «پیشنمونه»، یکی از نظریات مهم در معناشناسیِ شناختی است که از نتایج مبحث «مقولهبندی» محسوب میشود. با استفاده از این نظریه میتوان یکی از از ابزارهای مؤثر معناشناختی را برای تحلیل واژگان قریبالمعنی در سیاقهای مختلف قرآن به دست آورد؛ طبق این نظریه هر واژه دارای یک حالت مرکزی است یا پیشنمونهای دارد که در یک شبکه یا سیاقهای مختلف توسعه معنایی پیدا میکند و با آن معنای مرکزی و پیشنمونهای در ارتباط است. برای دستیابی به مراد و مفهومسازی الهی، نخست به معنای پیشنمونهای نیاز داریم سپس به شبکه معنایی، با معنای پیشنمونهای معنای مادی یا اصلی واژهها و با شبکه معنایی، معنای معنوی یا فرعی به دست میآید. بر این اساس، نوشتار حاضر سعی دارد تا با کاربست نظریه پیشنمونه و با تکیه بر روش توصیفی تحلیلی، معنای کانونی انجام کار را در شبکه معنایی و ساختار منسجم قرآنی استخراج کند. نتیجه این پژوهش نشان میدهد که برای انجام کار در ساختار قرآنی واژگان «فعل»، «عمل» و «صنع» بیشترین کاربرد را دارند. این سه واژه نه تنها به یک معنا نیستند، بلکه هیچکدام از آنها را نمیتوان در جای یکدیگر به کاربرد؛ به طورکلی واژۀ «فعل» در مفهومسازی الهی، برای انجام کاری که کوچک، یا سریع و گذرا و یا بدون نقشه و برنامه باشد، بهکار میرود. به همین جهت خداوند برای توصیف انجام کارش که سریع انجام میگیرد و یا تأثیرگذار اصلی برای انجام هر کاری به خواست و اراده او بستگی دارد و یا کار مؤمنانی که در انجام کار میشتابند و کوچکترین کار خیر را رها نمیکنند و زود موقعیت گناه را ترک میکنند، واژۀ «فعل» را بهکار برده است و واژۀ «عمل»به کاری که مداوم و مستمر و با علم و آگاهی و با اختیار و با قصد و نیت باشد، دلالت میکند. به همین جهت جزاء و پاداش الهی برای خوشبختی و یا نگونبختی ابدی انسان به کارهایی تعلق میگیرد که انجام دادن مداوم آنها با واژۀ «عمل» بیان شده است و واژۀ «صنع» برای انجام کاری که با مهارت و زیرکی انجام بگیرد، دلالت میکند.